مسعود صادقی
گویا در حسن آباد هنوز افرادی انگشت شمار اعتقاد به برخی آموزه های دینی را خرافه می دانند. مثلا اعتقاد به طلب شفای بیمار از طریق دعا، صدقه و توسل به ائمه اطهار را خرافه می پندارند. (این مورد را چون خبر دارم برخی آن را خرافه می دانند و در جمع مطرح کرده اند، ذکر کردم.)
به جرأت می توان ادعا کرد افرادی از این دست، سالها از قافله علم عقب مانده اند. در گذشته اگر شخصی در محافل علمی غرب راجع به مسائلی چون معجزه، کرامت، علم غیب سخن می راند، وی را یک شخص عقب مانده و اُمُل به حساب می آورند ولی اکنون در همانجا این قاعده کاملا برعکس شده یعنی اگر کسی اینگونه آموزه ها را خرافه بداند و آن را به چالش کشد، وی را عقب مانده از دست آوردهای علمی (اعم از عقلی و تجربی) در باب دین پژوهی می دانند.
در علومی چون فرا روانشناسی راجع به مسائلی چون «دور آگاهی» (یکی از شئون علم غیب)، دور جنبانی (تله پاتی) که نظائر آن و در سطحی بسیار برتر در معجزات انبیاء و اولیاء محقق شده است، زندگی پس از مرگ و... بحثهای گسترده ای صورت گرفته و مطالب قابل توجهی ارائه شده است، تا آنجا که حتی از طریق تجربه هم این مسائل را به اثبات رسانده اند. بر همین اساس امروزه کمتر کسی جرأت می کند امور ماوراء طبیعی (خصوصا آموزه های دینی) را مسخره کرده و خرافه بداند، مگر کسانی که از قافله علم سالها عقب مانده باشند.
با این حال، هر از چندگاهی، برخی افراد به اسم روشنفکر دینی، آن هم در دانشگاه که باید از همه لحاظ به روز باشد، اموری مثل علم غیب و عصمت انبیاء و ائمه را به چالش کشیده و مسخره می کنند و جاهلتر از آنها کسانی هستند که برای این افراد سوت و کف زده، آنها را مغزهای متفکر می دانند. نمی دانم چرا این افراد، میان برخی همشهریان که بی سواد هم نیستند گاه چنان محبوبیتی یافته اند که تمام سخنهای آنها سند قطعی قلمداد می شود.
البته من منکر این نیستم که در میان مردم، همیشه خرافاتی وجود داشته و دارد که به آن رنگ و بوی دینی دادهاند. اتفاقا دین اسلام هم بیشترین ضربه را از همین ناحیه خورده و یکی از بزرگترین اهداف پیامبر اسلام(ص) از همان ابتدا، مبارزه با خرافات بود. لکن وجود برخی مسائل خرافی و آن هم به نام دین نباید باعث شود که ما تمام عقائد دینی را خرافه بدانیم و بر روی تمام آنها خط بطلان بکشیم.
قابل ذکر است که پیش کشیدن دستآوردهای علمی محافل غربی و استناد به آنها در این نوشته، فقط به این لحاظ است که غالبا، غرب و متفکرانش خاستگاه خرافه دانستن عقائد دینی می باشند، نه اینکه آنها را آقای خود دانسته و منتظر باشیم آنها چه نوایی سر می دهند تا با آنها همنوا شویم. پر واضح است وقتی خود آنها که منشأ این سخنان می باشند تا اندازه زیادی از مواضع خود دست برداشته باشند، حساب مقلدین آنها روشن است.